الو سلام
مردی با خود زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن ، یک سار شروع به خواندن کرد ، اما مرد نشنید
فریاد بر آورد: خدایا با من حرف بزن، آذرخش در آسمان غرید ، اما مرد گوش نکرد
مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت:خدایا بگذار تو را ببینم ، ستاره ای درخشید ، اما مرد ندید
مرد فریاد کشید: یک معجزه به من نشان بده. نوزادی متولد شد ، اما مرد توجهی نکرد
پس مرد فریاد زد: خدایا لمس کن و بگذار بدانم که اینجا حضور داری ، در همین زمان خدا پایین آمد و مرد را لمس کرد ، اما مرد پروانه را با دستش پراند و به راهش ادامه داد. و خدایی که در این نزدیکی است
dooooset daram mishnasi?
| ||
بابت اشتباه تايپيم عذر ميخوام
و مهربانيت از دور چه نزديك است. عجيب فكر ميكنم كه جغرافيا دروغي تاريخي بيش نيست
سلام سحر عزیز مطلب خیلی قشنگی بود دل هوای موبردی پیش خدا مرسی
??? ?? ?? ?? ????? ...
?? ?? ?? ???? ??
? ??? ??? ???? !
?? ?? ???? ??? ??? ????? ?????? ?
?? ?? ???? ???? ?
???? ???? ???? ???
?? ???? ???? ...
?? ??? ??? ????? ?? ??
??? ?? ??? ????? ???? ??
?? ?? ?????? :
?? ???? ???? ???
بیا تا لیلی و مجنون شویم افسانه اش با من
اقتدار دل شکسته به اندوهي ست که سروده نمي شود
71969 بازدید
18 بازدید امروز
57 بازدید دیروز
305 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian