ديشبم وعده فردا دادي
و من امروز به شيريني آن وعده دوش
و به زهري که از آن بعد مسافت باقيست
خيره در نقطه مبهوم و سياهي هستم
و تو را مي بينم و در انديشه و حيرت مبهوت به تو مي انديشم
که چرا رفتي و اکنون ز چه رو مي آيي
چيست در فکر تو اي مخمل نا
ز که شب خسته من را به سحر مي دوزي
شايد از کرده ديروز خود امروز پشيمان باشي
يا که در فکر سياهي دگر پي تاراج دلم آمده اي
مانده ام در غم هجرانت و در شوق وصال
زين دو آتش به کدامين تن من خواهي سوخت
به چه اميد به فردا نگرم و کدامين فردا که مدام از پي هم مي گذرند
و همه نامه رسان خبر وصل تو امروز به من دادند
خوب بود عزیز فقط یه خورده کم بود . من خودم شاعرم هستم علاوه بر خوانندگی و آهنگسازی که انجام میدم اگه در زمینه شعر خواستی پیشرفت کنی یا خواستی حرف دلت رو به صورت آهنگ به کسی بفهمونی می تونم کمکت کنم . مرسی
بیا تا لیلی و مجنون شویم افسانه اش با من
اقتدار دل شکسته به اندوهي ست که سروده نمي شود
71934 بازدید
40 بازدید امروز
3 بازدید دیروز
275 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian